چاونیوز: همواره به انتظار نشسته اند تا جمله ای و انشایی نوشته شود تا در سلب و مصادره و تخریب آن بکوشند.چیزی در انبان ندارند.ورق پاره هایی دارند که تنها خود می خوانند و دهان های پیوسته بازی دارند.این متوهمان هوازی گردنی می افرازند و سرشان از چرخ فلک فراتر می رود.اینان به زعم خود همواره در تلاش اندهویت خود را از رهگذر بی هویت کردن دیگران تعریف و تثبیت کنند.
داستان این روزهای روزنامه و روزنامه نویسی در کردستان حدیث ملول و غمباری است که مثنوی هفتادمن می خواهد.جماعتی که به مدد حمایت این نهاد و آن نهاد با جعل عنوان و هویت در پوستین تن نحیف رکن چهارم افتاده اند و آن چنان بلایی بر سر این پیکر نیمه جان آورده اند که عمر نوح می خواهد و صبر ایوب تا این بیمار رو به بهبودی رود.داستان روزنامه نگاری در کردستان از فردای نشستن محمود احمدی نژاد در پاستور مسیر رو به زوالی را در پیش گرفت.در آن سال ها عده ای بی نام و نشان صاحب نشریه شدند و برخی هم در شکل و شمایل خبرنگار عرض اندام کردند.دیری نپایید که حوزه مطبوعات به عرصه تاخت تازی این تازه به دوران رسیده ها تبدیل شد و هر آنچه فضیلت روزنامه نویسی بود به حاشیه رفت و اباحه گری رسانه ای به جای آن نشست.از هر قشر و صنفی وارد میدان روزنامه نگاری شدند تا جایی که روزنامه و هفته نامه های بسیاری مثل قارچ روییدند و بقال و کفاش و خیاط شدند سردبیر و خبرنگار.هر صنف و قشری در جایگاه خود محترم؛ مشکل اینجاست که روزنامه نگاری در این دیار به ابزار کسانی تبدیل شد که تا یک ساعت قبل از آن شغل و کسب و کار دیگری داشتند.خبرنگارها و سردبیرهای خلق الساعه در توهم آگاهی و دانایی اند و بر مبنای این توهم تیشه به ریشه روزنامه و روزنامه نگاری زدند.دلالی و بده بستان و کارچاق کنی رسانه ای رونق گرفت و حیات و ممات اینان به همین لمپنیسم رسانه ای گره خورد. این فضای پرآشوب و بی در و پیکر رسانه ای در کردستان باب میل آنها بود و بر اسب مراد خویش سوار شدند و تاختند تا جایی که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.متوهمان هوازی به مدد به زیر کشیدن اخلاق رسانه ای،میراث روزنامه نگاری و اندوخته سالها کار روزنامه نگاران شریف را شخم زدند و آتش به انبان زدند.حال مانده ایم و این بیماری مزمن رسانه ای در کالبد و جان همین جماعت،یعنی توهم دانایی!